ظهور انسان بزرگترین سناریوی نظام تکاملی آفرینش
نویسنده : مهرالدین مشید نویسنده : مهرالدین مشید

 

 

قسمت دوم

آیات قرآنی در مورد به خلافت رسیدن آدم صراحت دارد . از مناظرۀ نمادین خداوند با ملک و نقش غیر فعال شیطان در این روند به خوبی آشکار میگردد که خداوند انسانی را بحیث نایب خود در زمین بر میگزیند که به  آگاهی رسیده و قابلیت اخذ رسالت الهی را در زمین پیدا کرده است . چنانچه زمانیکه خدا وند برای ملک میگوید : در زمین آدم را بحیث خلیفۀ خود بر میگزینم . ملک درفش مخالفت برافراشته و میگویند : کسی را بحیث خلیفه برمیگزینید که در زمین خونریزی و فساد مینماید . از این سخن ملایک آشکار میگردد که ملک با زنده گی  انسان آشنایی داشته و از چند و چون واز  ویژه گی های حیات او آگاهی داشت . خداوند در پاسخ نمادینی ملایک را به شگفتی می آورد و در یک آزمون سمبولیک برتری آدم را بر ملایک به اثبات میرساند .  این در حالی صورت گرفت که ملایک در برابر عبادت صادقانۀ خود نسبت به خداوند  بهترین صداقت را در برابر او ابراز نمودند؛ اما از آنجا که خداوند در آدم برتری های فراتر از ملایک را میدانست . در یک آزمون شگفت  انگیز با نشان دادن آگاهی آدم ملایک را به چالش کشید . از این که آدم اسمای اشیا را آموخته بود و این آموزش در واقع ریشه در آگاهی های فطری او داشت که خداوند درنهادش به ودیعه گذاشته بود. او را توانایی بخشید تا در به همت سعی و تلاش به درک آنها نایل آید .  چنانچه زمانی خداوند زمانیکه خداوند از ملک نام اشیا را می پرسد . ملایک از گرفتن  نام اشیا عاجز مانده و اظهار عجز کرده و برای خداوند میگویند که ما صرف آنچه را میدانیم که برای ما آموخته یی و اما زمانیکه از آدم پرسیده می شود؛ آدم بصورت فوری به پاسخ پرداخته و نام اشیا را یک یک بیان میدارد .  ملک در می یابد که چگونه آدم با قدرت تمام به شناخت اشیا دسترسی داشته و با چه جرئت شگفت آوری اشیا را شناخت و از آنها نام برد . ملایک از تماشای آگاهی آدم انگشت در دهن نهاده و بر آگاهی او اقرار کردند و با این سخن : که خدایا ما آنچه را میدانیم که برای ما یاد داده اید . بر عجز خود به پیشگاۀ انسان اذعان کردند . شیطان که حیثیت ناظر وشاهد را در این دیالوگ نمادین داشت . با بهانه آودن این سخن که گویا او از آتش است و آدم از خاک از اطاعت آدم سرپیچی کرد . در حالیکه ملایک در برابر او سجده کردند و اما شیطان از سجده نمودن در برابر آدم انکار نمود و مورد خشم خداوند قرار گرفت . این حرکت نمادین در واقع بزرگ انگاری آدم  و ذلت شیطان را به تماشا گذاشت . نبرد شیطان با  انسان آغاز گردید، جنگ آشتی ناپذیری که با به برگزیده شدن آدم بحیث خلیفه آغاز و تا قیام جهانی توحید که منجر به سرکوب تمامی نیرو های شیطانی و شرکای آنان می گردد، ادامه دارد . شاید هم اقتضای سرنوشت پیچیده و غم انگیز انسان مظلوم و خلیفۀ خدا در زمین چنین بود که باید در تمام عصر ها و نسل ها در رویارویی آشتی ناپذیر با شیطان و نیرو های شیطانی باشد ؛ زیرا خداوند بنده گان صالح خود را یعنی انسان راستین را بحیث خلیفه و نایب خود در زمین برگزیده است . جنگ داد با بیداد بحیث فلسفۀ فنا ناپذیر تاریخ درهمۀ عصر ها و نسل ها تا پایان تاریخ ادامه دارد . 

آنچه از خلقت نمادین آدم و هوا فهمیده می شود و غیر قابل تردید است؛ همانا حکایت از زنده گی تراژیک آدم دارد که از صبحگاۀ رسیدن به آگاهی او آغاز و تا کنون ادامه دارد؛ یعنی انسان در یک سناریوی شگفت انگیز پا به زنده گی گذاشت و از همان آغازین ظهور با دشواری ها دست و پنجه نرم کرد و نبرد او هنوز هم ادامه دارد و هر روز دشوار تر میگردد . هر روز در آزمون تازه تری قرار گرفته و با هبوط تازه یی رو به روی است . زنده گی انسان در دنیا تنها با هبوط اولی آغاز و پایان نه؛ بلکه او در هر عصری و نسلی با هبوط تازه رو به رو میگردد . انسان در طول تاریخ وارث آگاهی های نسل قبلی خود بوده و با رسیدن به آگاهی جدید هبوط تازه ییرا به استقبال میگیرد . در هر هبوط آزمون دشوار تر از گذشته را پشت سر گذاشته و با آزمون های دشوار تر دست و گریبان خواهد بود . 

از آنچه گفته آمد زنده گی انسان در طبیعت در یک سناریوی خیلی تراژیک آغاز شد و ناله ها و فریاد های انسان اولی نه تنها به گوش های انسان امروز طنین انداز است؛ بلکه رنج و غم انسان هر عصری بر آن بیشتر رسوب کرده و بر حجم آن افزوده می شود؛ گرچند پی آمد های این رنج های بی پایان انقلاب های پیهم در زمین است و اما هر انقلابی به تاراج زورمندان میرود؛ زیرا در طول تاریخ داد بصورت بیرحمانه یی قربانی آزمندی های بیداد شده و پیروزی های انسان حق پرست به تاراچ آن انقلابی نمایانی رفته است که بصورت کذایی نقاب حق پرستان را به رخ کشیده و در میان آنان نفوذ کرده اند . این حق خواری ها هر روز در تاریخ تکرار می شود و هر پیروزی یی به سرعت به زنجیر بیداد اسیر میگردد .  در این سناریوی پیهم غم انگیز تنها آرزو ها و آرمان های ناشگفته یی است که انسان مظلوم در هر عصرو نسلی عاشقانه خود را قربانی میکند تا زنده گی همنوع اش را نجات بدهد؛ در حالیکه او نمیداند که این ایثار گری هایش بصورت قطع قربانی حیف و میل ضد انقلابیونی می شود که دیروز در یک سنگر با او بر ضد استبداد می جنگیدند  . این بیانگر یک رخداد طولانی غم انگیز است که در هر برهه یی از تاریخ آرزوی های انسان مظلوم به گونه های مختلفی قربانی خواست های باطل مستکبران، مستبدان و انقلابی نما های کذایی شده است و می شود . این عمنامۀ پایان ناپذیر انسان تا بی نهایت ادامه دارد که نشانگر تراژیدی ترین سناریوی تاریخ است که بر ضد فلسفۀ اساسی تاریخ بر سرنوشت انسان مظلوم بیرحمانه تحمیل شده است؛ گرچند قانونمندی ها در حوزۀ فلسفۀ تاریخ محکومیت بیداد را در هر برهه یی از تاریخ تایید کرده  و بر پیروزی داد مهر صحت میگذارد واما این که قربانی انسان مظلوم دوباره حیف و میل انقلابیون به رخ نقاب کشیده میگردد . دراین مورد سکوت کرده و نقش تودهها را به چالش می برد .

اینکه چگونه بتوان نقش واقعی تودهها را در پیروزی های انقلاب های جهان تثبیت نمود تا انقلابیون راستین بتوانند، جایگاۀ واقعی خود را در هر انقلابی پیدا نمایند . این برمیگردد به قرائت تازه از فلسفۀ تاریخ و ارایۀ تیوری های تازه برای نجات انقلابیون راستین و درامان نگاهداشتن انقلاب ها از تاراج انقلابیون کذایی و رخ در نقاب کشیده  . از این رو است که آفرینش انسان در هستی به مثابهٔ سرگشته یی در دایرهٔ ناهموار و نامعلوم ظهور و عدم رخ میماید که ظهورش یک سناریوی تراژید و عدمش برای ظهوری دیگر تراژیدی بزرگتر از آن است که در هر دو حالت در موجی از فاجعه و فلاح دست و پا میزند . آنچه امروز از زنده گی انسان و بدبختی هایی که با آن مواجه است٬ قابل برداشت است ؛ همانا در یک نگاه خیلی دشوار و حتا غم انگیز به نظر میرسد که حتا با توجه با این همه دشواری ها لغزش انسان به سوی فاجعه بیشتر است تا رفتن او به سوی فلاح و رستگاری؛ اما همه چیز به اینجا نمی انجامد٬ زیرا انسان است که در میان هر دو به کار و پیگار خستگی ناپذیر بر ضد دشواری ها می پردازد و در هر عصری بر بخشی از دشواری ها غلبه حاصل میکند که حیات انسان ها را مورد تهدید قرار میدهد . طبیعی است که در روند طولانی حیات بسیاری از دشواری ها بالاخره گشوده خواهد شد و انسان امروز را هرچه بیشتر دگرگون خواهد کرد . آیا می توان در سایهٔ این دگرگونی های پیهم به آیندهٔ انسان امید وار بود؟ یا اینکه به عکس بالاخره ارزش های واقعی این دگرگونی ها به غارت نیرو های استکباری میرود و فاچعهٔ قطعی انسان را به تهدید خواهد گرفت . نیرو های شیطانی با اشتعال جنگ های ویرانگر و خانماسوز حتا فاجعه بار تر از جنگ های اول و دوم جهانی به مراتب زشت تر و وحشیانه تر از جنگ بردهها را در صحنه های « نبرد گلادیاتور» ها به نمایش خواهند گذاشت  . در عقب این نگاهٔ جز پی آمد فاجعه بار چیز دیگری را نمی توان به مشاهده گرفت . یا این که نیرو های انسانی بر نیرو های شریر غلبه حاصل خواهند کرد و گلیم فاجعه از جهان را برخواهند چید . در اینصورت ظهور انسان هدفمندانه رخ نموده و آیندهٔ‌ تابناک و درخشان را استقبال خواهد کرد  .

در این میان آنچه مسلم است٬ وزنهٔ خیر خواهی در جهان نسبت به وزنهٔ شر خواهی در حال سنگین شدن است . این واقعیت را می توان پس از مشاهده و مقایسهٔ زنده گی انسان دیروز تا امروز اندکی  درک کرد . هرچه باشدُ٬ تحولات سریع و شتابزدهٔ انسان بیشتر رو به خیر دارد تا شر و بعد تحولات فکری بشر بیشتر رو به سازنده گی دارد تا ویرانگری؛ گرچند تا  کنون این نگرش مایهٔ نگرانی بوده است . انشتاین زمانی که تیوری تبدیل شدن یورانیم به نور را کشف کرد٬ کمتر بر بعد ویرانگرانهٔ أن کرده بود و هرگاه او میدانست که نیرو های شیطانی با استفاده از شناخت او حیات صد ها هزار انسان را در یوریشیما و ناگاساکی جاپان به خطر مواجه خواهد کرد٬ شاید آن را برملا نمیگردانید . بدون تردید هر کشف و شناخت تازهٔ علمی جهات ویرانگری و سازنده گی دارد و به انسان تعلق دارد که کدام جهت آنرا بیشتر به کار می اندازد . در این جان نقش نیرو های خیر خواه در جهان مطرح است که آیا جلوم جهان بدست این ها خواهد افتاد یا خیر . در این شکی نیست که آیندههای خطرناکتری زنده گی انسان را به تهدید رو به رو بسازد و حیات ملیون ها انسان قربانی حرص و آز نیرو های تمامیت خواه و شنطانی گردد؛ اما در آخرین تحلیل با غلبهٔ روز افزون انسان بر دشواری ها و بیدار شدن وجدان  انسانی و الهی در او چرخ جهانی به سوی کامگاری ها  به حرکت خواهد درآمد . جهان پس از استقبال قیام جهانی حق طلبانه به کام حق خواهان و دادگران خواهد افتاد . در این صورت می توان به رستگاری انسان خوش بین بود و تراژیدی های کنونی انسان در دنیا را پایان یافته حساب کرد . در طول تاریخ فلاسفه و مصلحین با دیدگاههای فلسفی و اجتماعی شهر آرمانی را جستجو کرده و به گونه های مختلف پیرامون ایده آل های آرمان شهری خود سخن رانده اند . این نظریه ها از ایتوپیای افلاطون تا حی زنده بیدار ابن طفیل٬ جامعهّ‌  خیالی مارکس و ... تا طرح دینی بعد از ظهور مهدی آخر زمان همه گواه بر این است که بالاخره قیام آوری با قیام فتح الفتوح خویش جهان را با عدالت منور خواهد گردانید و ظلم استبداد را یکسره نابود خواهد گردانید .  هر گاه چنین شود٬ بالاخره فلسفهٔ تاریخ را که در نبرد بی پایان داد بر ضد بیداد٬ بر پیروزی حتمی داد صحت می گذارد٬ به اثبات خواهد رساند که این دلالت آشکاری بر جهان با  با اراده و آگاه دارد و در غیر این صورت هر گونه پیش آمدی جز این نه تنها محال؛ بلکه ممکن هم است؛ اما نظام آفرینش و قانونمندی نهفته در آن نشانگر یک درهم پیوستگی و هماهنگی و توازن است که با نبود یکی بقای تمام پدیدههای مادی و حیات حیوانات به چالش میرود . به تعبیر قرآنکریم در دایرهٔ‌ این نظم پشه هم به مثابهٔ موجود ضعیف در دایرهٔ خلقت جایگاهٔ مهم و هدفمندی  را احراز مینماید که به مثابهٔ مشت نمونهٔ خروار هدفمندی عام در هستی را توجیه کرده و بر بی هدفی ها در خلقت خط بطلان میکشد؛ اما سناریوی عم انگیز ظهور انسان در نماد آدم و هوا٬ سناریوی دردبار فرزندان او هابیل و قابیل و ادامهٔ نبرد حق در  نماد هابیل  در برابر  هابیل در نماد باطل تاریخ و ادامهٔ این نبرد تا سدرههای تکامل همه حاکی از رسوبات غم اندر غم انسان مظلوم است که هر روز بر رنج هایش می افزاید و اندکی هم از آن نمی کاهد .

 


March 11th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي